سال ۲۰۱۸ سال موفق دیگری واسه تلویزیون بود که کمیت تولیدات بر کیفیت اونا می چربید. هر چند در سال گذشته میلادی سریالای تلویزیونی جدید زیادی منتشر شد اما نتونست به کیفیت سریالای سال ۲۰۱۷ برسین، سالی که با منتشر کردن سریالای قوی و باکیفیتی مانند «بازماندها» (The Leftovers)، «توین پیکس: برگشت» (Twin Peaks: The Return) و «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) همراه بود.
هر چند تعداد دقیق سریالای جدید منتشر شده در سال ۲۰۱۸ مشخص نشده اما بعضی تعداد اونا رو بیشتر از ۵۲۰ عنوان کردن که افزایش زیادی نسبت به ۴۸۷ عنوان سال ۲۰۱۷ داشته.
نتفلیکس بازم به تولید آثار اورجینال با سرعت و قدرتی باور نکردنی ادامه میده و دیگه سرویسا و شبکه های تلویزیونی هم آخر تلاش خود رو داشتن که در این میدون عقب نیفتند. اینجوری، این رقابت شدید باعث معرفی شدن سریالای جدیدی در سال ۲۰۱۸ شد که در ادامه می خوایم بهترین اونا رو به شما معرفی کنیم.
اینم بگیم که منظور تنها سریال هاییه که واسه اولین بار در سال ۲۰۱۸ منتشر شدن.
۱۰- بادیگارد
واسه ۵ هفته متوالی در فصل تابستون و در حالی که دو اپیزود اول سریال در دو شب متوالی پخش شد، همه مردم بریتانیا در مورد سریال «بادیگارد» (Bodyguard) حرف می زدن. این سریال به اونقدر تعدادی از بیننده رسید که باور کردنی نبود، استقبالی که فقط واسه یه سریال ریالیتی شو متصور می شد.
ریچارد مدن، پادشاه قبلی شمال وستروس، نقش یه افسر پلیس به نام دیود باد رو بازی می کنه که به عنوان بادیگارد وزیر داخلی بریتانیا، جولیا مونتاگ، با بازی کیلی هاوز انتخاب می شه که دیگه رقبای سیاسی دل خوشی از اون ندارن.
این سریال جدید ۲۰۱۸ تئورهای توطئه پیچیده ای رو در هم ترکیب می کنه که باعث می شه همه به دنبال کشف واقعیت ماجرا و اتفاقاتی که در قسمت بعدی اتفاق می افته باشن. اینجوری سریال جدید «بادیگارد» انگار کشش و جذابیت رسید که در سریالای تلویزیونی گذشته بریتانیا با احتمال خیلی کم دیده شده.
تنها تغییرات داستانی و اتفاقات پیش بینی نشده نیس که باعث محبوبیت و موفقیت این سریال شد، بلکه یه داستان معتبر و قوی سیاسی هم در داستان سریال وجود داشت که با بررسی مشکل روانی استرس پس از حادثه (PTSD) واسه سربازانی که از جنگ برمی گردن ترکیب شده بود.
بهتر از همه این عناصر اما، بازیای زیبای مدن و هاوزه که دومی خوب تونسته نقش یه سیاستمدار با دیدگاه اخلاقی مبهم رو به تصویر بکشه در حالی که اولی درخششی خیره کننده تر داشته و تونسته خشم و درد شدیدی رو خوب در پشت ظاهر قوی و خشکش مخفی سازه. این سریال در آخر داستان رو خوب به اتمام نمیرسونه و بخشایی از این پایان بندی غیرمنطقی و فانتزی به نظر می رسن اما سریال جدید «بادیگارد» بهر ترتیب در جلب مخاطب داخل و خارج از بریتانیا بسیار موفق انجام داد و زمزمه هایی از ادامه اون که در اول قرار بود تنها یه مینی سریال باشه به گوش می رسه هر چند نمیشه این موضوع رو تایید کرد.
۹- میراث
یکی دیگه از سریالای جدیدی که در تابستون ۲۰۱۸ منتشر شده و پرطرفدار شد سریال «میراث» (Succession) بود. این درام خانوادگی در مورد یه اولیگارش رسانه ای و خونواده اونه که این کار و کاسبی رو به ارث می برن. سریال «میراث» خیلی بی سروصدا کار خود رو شروع کرد و چندین اپیزود اول کمی زیادتر از اندازه در حال تقلا واسه جذب مخاطب به نظر می رسیدن. شخصیتای اصلی خیلی منفور به نظر می رسیدن و خوب می شد شباهت شخصیتا با خونواده مورداک رو دید. اما بعد از پخش چند اپیزود یهو اون چیزی که همه توقع داشتن اتفاق افتاد و با ورود شخصیتای بیشتر به داستان در ادامه سریال، داستانای ترکیبی بیشتری مطرح شده و فقطً به یه شخصیت یا خونواده اکتفا نشد.
اینجوری داستان سریال جدید «میراث» جذابیت خاصی پیدا کرد و تونست اون چیزی که سازندگان به دنبال اون بودن رو به نمایش بزاره. این سریال در مورد کمدی بسیار موفق تر از عناصر درام خود عمل کرده. این سریال تاریک، هجو آمیز و انتقادیه و به روشی قشنگتر قدرت رسانه ای و تاثیر اون بر فکرا عمومی و هم اینکه درگیری بین رسانه ها رو به تصویر میکشه.
۸- دودمانا
دیوید آتنبرو می تونه در مورد هر چیزی حرف بزنه و اونو به یه داستان جذاب و شنیدنی تبدیل کنه.
از این رو وقتی که خود با موضوعات داستان (مانند همیشه) در تماس و رابطه باشه نتیجه کار بسیار عجیب میشه. این همون اتفاقیه که در مورد سریال مستند «دودمانا» (Dynasties) اتفاق افتاد، یکی از پروژه های مستند بزرگ دیگه آتنبرو که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد.
هر چند این سریال جدید اون عظمت و شکوه دیگه سریال مستند گذشته آتنبرو با عنوان «سیاره آبی ۲» (Blue Planet II) رو نداشت اما بار دیگری نگاهی قشنگتر به موجوداتی بود که در کره زمین سکونت دارن، با دسترسی فوق العاده و بی سابقه به بعضی از جذاب ترین موجودات کره زمین. داستان پردازی و تصاویر خیره کننده این سریال مستند، تماشاگران رو به وجد آورد. ترکیب سبک روایتی دوست داشتنی آتنبرو با تکنولوژی تصویربرداری هنری و پرداختی عمیق از زندگی و اکوسیستم این جانوران به یه شاهکار دیگه از این مستندساز و فعال محیط زیست افسانه ای منتهی شده که باید حتما دید.
۷- ارواح هیل هاوس
پرداختن به یه داستان ترسناک سنتی کار ساده ای نیس، به خصوص وقتی که بن مایه داستان کتابی به ارزش و اعتبار «ارواح هیل هاوس» (The Haunting of Hill House) باشه که از قبل دو نسخه سینمایی از روی اون ساخته شده بود. مایک فلاناگان به عنوان یکی از بهترین فیلم سازان ژانر ترس در دوران امروزی، از آخر استعداد خود واسه ساخت سریالی استفاده کرد که بیشتر یه تصور جدید از داستان کتاب جکسونه تا یه اقتباس واقعی. اون خوب تونسته حس ترس محض که در صفحات کتاب شرلی جکسون موج می زنه رو به تصویر بکشه.
در اول کمی ضعفا و زیاده رویا در به کار گیری موسیقی و صحنه های ترسناک وجود داشت و سیر روایتی داستان هم کنه پیش می رفت اما وقتی که همه چیز هماهنگی شد تماشاگر داستانی ترسناک و در عین حال بسیار جذاب بودیم. چیزی که باعث جذابیت سریال جدید «ارواح هیل هاوس» شد تنها وحشت موجود در داستان اون بود. این سریال در استفاده موثر و مناسب از عناصر جور واجور وحشت مانند جامپ اسکیرها در اواخر سریال و هم اینکه صحنه هایی که شما رو روی صندلی تون نیم خیز نگه می داره آخر هوشمندی رو استفاده کرده.
این سریال یه شاهکار تکنیکی هم هست به خصوص اپیزود ششم که بسیار قشنگتر و هنرمندانه ساخته شده.
به هر ترتیب هر چند «ارواح هیل هاوس» یه داستان قوی و جذاب ترسناک مربوط به ارواحه اما به عنوان یه درام خانوادگی هم جذابیتای خاص خود رو داره.
با عقب و جلو رفتن در دو دوره وقتی و به تصویر کشیدن بی اشکال خونواده کرین در هر دو دوره وقتی، روابط اونا با همدیگه و هم اینکه خونه هیل هاوس، تصویری هیجان انگیز، شوکه کننده و موثر از یه داستان ارواح ارائه می شه.
۶- ماجراجوییای ترسناک سابرینا
این که این سریال جدید رو بازسازی سریال دهه ۹۰ با عنوان «سابرینا جادوگر نوجوون» (Sabrina the Teenage Witch) بدونیم یه قیاس نادرست و غیرمنصفانه س اما سریال «ماجراجوییای ترسناک سابرینا» (Chilling Adventures of Sabrina) هنوزم داستان زندگی سابرینا اسپلمن ۱۶ ساله، عمه هاش هیلدا و زلدا، نامزدش هاروی کینکل و گربه اش سالمه. این سریال داستان ترسناک و تاریک به بلوغ رسیده ایه که روی سابرینا و معامله و قراردادی که با شیطان نمی بندد تمرکز داره.
تماشای این سریال بیشتر از هر چیز ما رو به یاد فصل اول سریال «بافی قاتل خون آشام» (Buffy the Vampire Slayer) میندازه اما ترکیبی از داستان این سریال و جادوگر نوجوانه در دو دنیای متفاوت و دختری که سخت تلاش می کنه در هر دو دنیا جا بیفته. پیامایی جدی و مربوط به جامعه و دنیای امروزی در سریال هست اما همزمان یه داستان جذاب و سرگرم کننده، با برداشتای خیره کننده رو تماشاگر هستیم که از داستانی بسیار تاریک و بازیگرانی بااستعداد سود می بره. هر چند بازی کیرنان شیپکا بی اشکال جلوه می کنه اما این تیم سه نفره لوسی دیویس، میراندا اوتو و میشل گومزه که بیشترین تاثیر رو در موفقیت داستان سریال دارن.