نظريههاي زيستي (عوامل زيستي)
نظریهی زیستشناختی فرضش بر این است که علت افسردگی یا در ژنها و یا در بعضی کارکردهای ناقص فیزیولوژیکی است که احتمال دارد مبنای ارثی داشته باشد، یافتههای بدست آمده از تحقیقات صورت گرفته بر روی دو قلوهای یکسان نشان میدهد که افرادی که در بعضی موارد افسردگی را تجربه میکنند حداقل در دو نسل از بستگان خودشان چنین رفتارهایی مشاهده شده است. بیشتر افسردگی تک قطبی که انتظار میرود تصادفی باشد نیز در خانوادههای افراد دو قطبی روی میدهد (مختصر روانپزشکی ویرایش 1384). «صرف نظر از اينكه چه چيزي باعث وقوع افسردگي ميشود، افراد افسرده دستخوش تغييرات زيستي می شوند لذا هر مداخلهاي بايد به وضعيت جسماني و رواني فرد بپردازد» (هالجین[1]، ویتبورن؛ 1390). جستجو براي مكانيسمهاي عصبي اختلالات عاطفي روي افسردگي متمركز بوده است؛ امّا اين حقيقت كه بيماران معمولاً به طور همزمان دچار افسردگي و شيدايي ميشوند، يعني دچار اختلال عاطفي دوقطبي هستند و برخي از داروها روي هر دو اختلال تأثير ميگذراند، نشانگر رابطهي تنگاتنگ آنها است (پینل[2]؛ 1392). مهمترین عامل موجود افسردگی اشکالات ژنتیک است. اقدام به خودکشی و یا میل به آن در نظام ژنتیک بدن است. بدون شک عوامل ژنتیکی میتوانند منجر به مانیا و افسردگی شوند. اطلاعات موجود نقش عامل ژن در اختلالات عاطفی را تأیید میکند. مطالعه روی دو قلوهای یک تخمکی که ژنهای کاملاً یکسان دارند نشان میدهد که اگر یکی از دو قلوها از افسردگی یا از مانیا رنج ببرد به احتمال 50 تا 90 درصد همتای دیگر او نیز به این ناراحتی دچار میشود. با توجه به بررسیهای به عمل آمده بیماری افسردگی ـ مانیا گاه به ارث میرسد. فرزندانی که پدر و مادر آنها با دشواری عاطفی و روانی رو به رو هستند در مقایسه با فرزندان طبیعی، آن خانواده سه برابر به افسردگی دچار میشوند. علل زیستشناختی افسردگی میتواند ارثی باشد حتی اگر این حالت نه در فامیل نزدیک باشد. گاهی اوقات بیماری به شکل و ترتیب از یک نسل به نسل دیگر منتقل نشده بلکه به اشکال مختلف ممکن است ظاهر شود. مثلاً تحقیقات نشانداده که افسردگی در فرزند پدر الکلی بیشتر از افراد معمولی دیده میشود یا مادری که مبتلا به شیدایی ـ افسردگی ممکن است آن را به شکل بیماری افسردگی مطلق به فرزند خود انتقال دهد (سگال، تیزدل، ویلیامز، 2002).
2-3-1-1- نظريه مونوآميني افسردگي
در نظريهی مونوآميني افسردگي، سروتونين[3] و نوراپينفرين[4] دو نوروترانسميتر (عصب ـ رسانه)، از نوع آمين زيستي هستند كه بيشترين دخالت را در پاتوفيزيولوژي اختلالات خلقي دارند. در كنار نوراپينفرين و سروتونين نظريهی ديگري نيز از ميزان فعاليت دوپامين[5] و ارتباط آن با افسردگي حمايت ميكند، چراكه داروهايي مانند رزرپين[6] و نيز بيماري پاركينسون كه هر دو كاهندهی غلظت دوپامين هستند با ايجاد علائم افسردگي ارتباط دارند (کاپلان و سادوک؛ 1387). نظريهی مونوآميني افسردگي که از اقبال بيشتري در بين نظريات زيستي برخوردار است، معتقد است كه افسردگي باكمبودِ فعاليت در سيناپسهاي سروتونرژيك و نورآدرنرژيك ارتباط دارد، اين ارتباط به اين دليل است كه بازدارندههاي منوآميناكسيداز، ضد افسردگيهاي سهحلقهاي، بازدارندههاي انتخابي بازجذبِ سروتونين و بازدارندههاي انتخابي بازجذبِ نوراپينفرین، همگي آگونيست سروتونين، نوراپينفرين يا هر دو هستند (پینل؛ 1392).
[1]– Haligin
[2]– Pinhel
[3]– Serotonin
[4]– Nure-epinephrine
[5]– Dopamine
[6]– serpasil
لينک جزييات بيشتر و دانلود اين پايان نامه:
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر اضطراب و افسردگی و کاهش سردرد تنشی زنان شهر کرمانشاه